برگزیده از دوبیتی های خیام

هر چند که رنگ و روی زیباست مرا

چون لاله رخ چو سرو بالاست مرا

معلوم نشد که در طرب خانه خاک

نقاش ازل بهر چه آراست مرا



یک چند به کودکی به استاد شدیم

یک چند به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که ما را چه رسید

از خاک برامیدیم و بر باد شدیم






نیکی و بدی که در نهاد بشر است

شادی وغمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل

چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است



گویند بهشت با حور خوش است

من می گویم که آب انگور خوش است

این نقد بگیر دست ازان نسیه بدار

کآواز دهل شنیدن از دور خوش است



بر لوح نشان بودنیها بوده است

پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است

در روز ازل بایست بداد

غم خوردن و نوشیدن ما بیهوده است



چون در گذرم به باده شویید مرا

تلقین ز شراب ناب گویید مرا

خواهید به روز حشر یابید مرا

از خاک در میکده جویید مرا



از منزل کفر تابدین یک نفس است

وز عالم شک تا یقین یک نفس است

این یک نفس عزیز را خوش می دار

کز حاصل عمر ما همین یک نفس است



از من رمقی به سعی ساقی مانده است

وز صحبت خلق بیوفایی مانده است

از باده دوشین قدحی بیش نماند

از عمر ندانم که چه باقی مانده است



ساقی غم من بلند آوازه شدست

سرمستی من برون ز اندازه شدست

با موی سپید سرخوشم کز می تو

پیرانه سرم بهار دل تازه شدست



ای چرخ فلک خرابی از کینه توست

بیداد گری شیوه دیرینه توست

وی خاک اگر سینه تو بشکافد

بس گوهر قیمتی که در سینه توست



چون لاله به نوروز قدح گیر بدست

با لاله رخی گر تورا فرصت هست

می نوش به خر می که این چرخ کهن

ناگاه تو را چو خاک گرداند پست


نظرات 1 + ارسال نظر
blueboat سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 18:42 http://www.blueboat.blogsky.com

هیچکس بدبخت تراز کسی نیست که همیشه خوشبخت است . ghashang bod

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد